تمام شب یلدا چشم به راه بودم
چشم به راه مردی که میتونست یک لحظه صداش
یک لحظه نگاش ،فکرش،صدای قدمهاش
همه چیو عوض کنه ..
همه چیو..
ولی بازم نیومد
بازم نیومدو داغشو رو دلم گذاشت..
از اولین لحظه ای که یلدا برام شروع شد ..
جای خالیشو حس کردم..
ازاولین دقیقه یلدا چشام به دستگیره در بود همه دررو باز میکردن
جزاون کسی که من انتظارشوداشتم..
ولی من هنوزم ناامید نبودم تا وقتی که دیگه مطمن شدم نمیای..
ولی من هنوزم چشم انتظارت همینجا خونه ی مامانبزرگ روی تخت به انتظارت نشستم..
نظرات شما عزیزان:
باورکن حال خودمم تعریفی نداشت......
این روزا عجیب رسیدم به بن بست.......
ولی همه پست هاتو خوندم و تک تک درداتو حس کردم.
اینهمه امید، قابل ستایشه....
برات آرزو میکنم بهش برسی عزیزکم
ممنون از حضورت در وبم
چرا منو لینک نکردی پ ابجی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من شمارو لینک کردم ها
بازم بهم سر بزن
منتظرت هستم
بای تا های دیه